مداحی مدینه و یه مادری(شور)

شب سوم محرم 1391

هیئت خادم بین الحرمین





متن

مدینه و یه مادری،که بسته بار سفرو

مدینه و کوچه ای،گرفته جون حیدرو

مدینه و یه کودکی،که بیقرار و مضتره

شنیده از همسایه ها،که مادرش می خواد بره

دل میسوزه میون سینه،ذکر لب حسن همینه،با کبوترهای مدینه

جوان ننه ام،جوان ننه ام،جوان ننه ام قد کمان ننه ام

 

مدینه و مادری که،به دردسر افتاده بود

به پشت درب خونه شون،خونین جگر افتاده بود

مدینه و میخ در و،بیرحمی قوم الجفا

مادر می گفت فضه بیا،بچه ام رو کشتند به خدا

دل میسوزه میون سینه،ذکر لب حسن همینه،با کبوترهای مدینه

جوان ننه ام،جوان ننه ام،جوان ننه ام قد کمان ننه ام

 

مدینه و خونه ای که،دیگه شده دار العزا

مدینه و تابوتی که،داره میسازه مرتضی

یکی بیاد کمک کنه،حیدر داره جون میکنه

نشسته و سرش رو بر،گوشه ی تابوت میزنه

دل میسوزه میون سینه،ذکر لب حسن همینه،با کبوترهای مدینه

جوان ننه ام،جوان ننه ام،جوان ننه ام قد کمان ننه ام